Uncharted 4
بازی Uncharted 4 در مجله تخصصی نقد و بررسی iRev.ir
وقتی به گذشته نگاه میکنیم و سراغ بازیهای قدیمیتر میرویم، خیلی راحت جای پای استودیو ناتیداگ در شکلگیری خاطراتمان از بازیهای ویدیویی را حس میکنیم؛ از آن کِراشِ دوستداشتنی تا جک و دکستری که تأثیر زیادی روی بازیهای همسبک خود داشتند. حالا در زمان سفر کنیم و به روزی برسیم که این استودیو برای اولین بار نِیتِن دریک را به شخصیتهای بیشمار بازیهای ویدیویی اضافه کرد.
نِیتِن نه قهرمان است و نه ضدقهرمان؛ نمیتوانیم او را در هیچ کدام از این دو دسته قرار دهیم. نِیتِن دریک بیشتر به یک شخصیت خاکستری شبیه است که در آنِ واحد میتواند هم خوب باشد و هم بد. بیهیچ شکی، نِیتِن در ذهن طرفدارانش شخصیت خوبی دارد، اگرچه بدون درنگ دشمنان را میکشد و دنبال دزدیدن گنجهای معروف دنیا میرود اما دوستداشتنی است. بامزه است و البته نترس. وقتی نِیتن در نسخهی اول بازی سراغ گنج اِلدورادو رفت، شاید کمتر کسی فکر میکرد داستان دزدیدن گنجهای معروف و آغاز قصه با گشتن دنبال تابوت جدش یعنی سِر فرانسیس دریک آنقدر معروف و محبوب شود تا به یکی از بهترین سری بازیهای متولد شده در نسل هفتم کنسولهای خانگی تبدیل شود.
وقتی آنچارتد ۴ شروع میشود، نمیتوان نشانی از نِیتن دریک سابق پیدا کرد. نه شوقی، نه هیجانی، نه گنجی و نه حتی یک اسلحه واقعی! حالا او و النا فیشر، همراهش در نسخههای مختلف که یک روزنامهنگار مستقل است، نقش همسری را برای نِیتِن دریک بازی میکند که روزهای پرمخاطرهی زیادی را با او تجربه کرده است. شاید آغاز آنچارتد ۴ آن هیجان سابق را نداشته باشد، شاید داستان بازی سریع پیش نرود اما باید بیشتر به نِیتن مهلت داد. او حالا یک کار روزمره دارد، رییس دارد، همسر دارد و در یک خانهی بزرگ سهخوابه زندگی میکند. ولی این آرامش را کسی به هم میزند که همه خیال میکردند ۱۵ سال پیش مرده است. وقتی سم (برادر نیتن) و نِیتن بعد از ۱۵ سال دوباره یکدیگر را می بینند، داستان بازی آغاز میشود.
Uncharted 4 به هیچ وجه مثل نسخه های قبلی و خصوصا نسخه دوم، در سطحی نیست که معادلات را برهم بزند و ژانر خود را از نو تعریف کند اما بدون شک، آخرین ماجراجویی ناتان دریک، داستانی حماسی و فوق العاده است که به شعار Greatness Awaits سونی و کنسول پلی استیشن ۴ معنا می بخشد.
چیزی که از همان چند ساعت ابتدایی آنچارتد ۴ به چشم می خورد، تعادل مناسبی است که میان بخش های اکشن و سینمایی بازی وجود دارد و هیچوقت مثل بازی هایی همچون The Order: 1886، این احساس را نخواهید داشت که سازندگان، میان پرده های سینمایی را به گیمر تحمیل کرده اند و هویت آن به عنوان یک بازی ویدیویی را خدشه دار نموده اند.
تجربه ای که ناتی داگ در ساخت The Last of Us به دست آورد، به وضوح در تکامل و بلوغ آنچارتد ۴ نقش داشته؛ اما همان طور که گفتیم، ناتی داگ به قدری استانداردها را بالا برده که شاید دیگر مثل سابق، از بخش های مختلف داستان و گیم پلی آنچارتد ۴ غافلگیر نشوید. بدون اسپویل، باید گفت که داستان آنچارتد ۴ با وجود بهره گیری از روایتی سینمایی و بی نظیر و همچنین دیالوگ های جالب توجه، همان سبک و سیاقی را دارد که در نسخه های قبلی هم دیده ایم.
المان های داستانی مانند خیانت برخی شخصیت ها، ظاهر شدن آنتاگونیست در بخش هایی خاص و پیچش پیرنگ (پلات) که سبب می شود تا ناتان درحالی که به هدف خود بسیار نزدیک شده، از دسترسی به آن باز بماند، همه و همه المان هایی هستند که پیش از این هم به دفعات در نسخه های پیشین دیده ایم و حالا شکلی از مد افتاده به خود گرفته اند.
اما در پاراگراف بالا، منظور این نیست که آنچارتد ۴ عملکردی ضعیف در داستان سرایی از خود به جای گذاشته، زیرا حقیقت ماجرا به کلی متفاوت بوده و ناتی داگ یکبار دیگر نشان داده تبحر بسیار در ارائه داستانی باورپذیر و البته منطقی دارد. در واقع ناتی داگ می خواسته با توسل به این سبک داستان سرایی که گاه اندکی تکراری به نظر می رسد، اصالت آنچارتد را حفظ نماید و همین موضوع جای تحسین فراوان دارد.
تنوع محیطهای بازی اگرچه خیلی زیاد نیست و بیشتر آن در محیطهای جنگلی طی میشود، اما با این حال همین محیطهای اندک آنقدر خوب و بزرگ طراحی شدهاند که نمیتوان خردهای به آنها گرفت. وقتی صحبت از محیطهای بزرگ میشود، به صحبتهای پیش از عرضهی کارگردانان بازی میرسیم. اینکه آنچارتد ۴ بر خلاف نسخههای پیشین خود دیگر یک بازی کاملاً خطی نیست و تنها یک مسیر وجود ندارد. در آنچارتد ۴، محیطهای بازی به قدری بزرگ و عظیم طراحی شدهاند که گاهی اوقات مبهوت عمق دید موجود در آنها میشوید. وقتی بالای برج یا صخرهای میایستید، خیلی راحت میتوان تا دوردستها را دید و نه یک بار، بلکه بارها و بارها تا دوردستها را تماشا کرد. این بزرگی محیطهای بازی روی گیمپلی هم تأثیر داشته است.
این تأثیر باعث شده تا آنچارتد ۴ مانند بازیهای قبلی یک ماجراجویی خطی صِرف نباشد. اگرچه سرانجام یک دزدهمچنان یک بازی داستانمحور و خطی محسوب میشود اما این بار فقط یک راه برای رسیدن به مقصد وجود ندارد و میتوانید از راههای مختلفی در بازی پیشروی کنید.
گیمپلی آنچارتد ۴ ترکیبی از پیادهسازی لذتبخشترین المانهای بازیهای ویدیویی است. آنچارتد ۴ مانند نسخههای پیشین خود یک بازی اکشن-ماجرایی سومشخص مملو از المانهای سکوبازی (پلتفرمینگ)، حل معما، تیراندازی و البته مخفیکاری است. نکتهای که خیلی در آنچارتد ۴ خودنمایی میکند، الهامی است که از بازی قبلی استودیو ناتیداگ یعنی The Last of Us گرفته شده است.
این تأثیرپذیری را میتوان در بخش مخفیکاری بازی مشاهده کرد. در آنچارتد ۴ میتوانید با توجه به المانهای محیطی و البته مخفی ماندن از دید دشمنان، آنها را بدون هیچ سر و صدایی از بین ببرید. در این راه میتوانید با نشانهگیری روی آنها و فشردن دکمه L3، به دشمنان را نشانهگذاری کنید و سپس یک به یک آن ها را از میان بردارید. البته، این بدین معنا نیست که آنچارتد ۴ را میتوان با بازیهای سبک مخفی کاری مقایسه کرد.
مخفیکاری تنها بخشی از چندین و چند جزء گیمپلی بازی است که به انتخاب نحوهی بازی شما برمیگردد. مخفیکاری در آنچارتد ۴ بسیار سادهتر از بازیهای دیگر است. یعنی وقتی در درجه سختی متوسط، دشمنان شما را میبینند خیلی راحت میتوانید دوباره قایم شوید و هیچ اتفاقی هم برایتان نخواهد افتاد. البته این موضوع را نمیتوان جز نکات منفی بازی دانست زیرا همانطور که اشاره شد، مخفیکاری تنها یک جزء از گیمپلی متنوع آنچارتد ۴ است نه بخش بزرگی از آن.
بازی از لحاظ گرافیک فنی و هنری بینظیر است و به قدری زیبا و چشمنواز است که جای هیچگونه حرف و حدیثی را باقی نمیگذارد. سازندگان به طرز وحشتناکی بر روی تمامی جزئیات گرافیکی بازی اعم از تکسچرها و طراحی چهرهها و … وقت گذاشتهاند و با وسواسی خاص آنها را به بهترین شکل در بازی پیاده کردهاند. جزئیات صورت شخصیتها و حالات چهره آنها هنگام صحبت کردن و گشت و گذار در محیط فوقالعاده دیدنی از کار درآمدهاند. افکتهای نورپردازی به قدری بینقص و طبیعی و در اوج زیبایی کار شدهاند که گاهی در بازی میایستید و به تلالو اشعههای نور از بین شاخ و برگ درختان و یا تابیدن آنها بر روی صورت شخصیتهای جاافتاده و پختهتر شده شخصیتهای بازی مینگرید و کار سازندگان را تحسین میکنید.
در بخش صداگذاری و موسیقی میتوان گفت که امکان انجام کاری با کیفیتتر از آنچه صداگذاران و سازندگان موسیقی Uncharted 4: A Thief’s End انجام دادهاند وجود ندارد و کار آنها در بالاترین سطح کیفیت عناوین روز دنیا قرار دارد. در وهله اول نولان نورث دوستداشتنی را داریم که باز هم در قالب شخصیت نیتن دریک محبوب ما خوش درخشیده است و بهترین عملکرد اجرا و صداگذاری را داشته است. تروی بیکر نیز که شاید تنها حضور در یک عنوان از سری Uncharted را در کارنامه پرافتخارش کم داشت، این بار در نقش برادر بزرگتر نیتن، به نام سم ایفای نقش کرده است و با اجرای عالی خود، یکی از ارکان اصلی بازی در این نسخه محسوب میشود. علاوه بر این دو نفر که به بهترین شکل و بالاترین کیفیت کار صداگذاری بازی را انجام داده اند، دیگر شخصیتها و صداگذاران نیز در قالب نقشهای دیگر مثل النا و سالی و …. حداکثر قدرت و کارایی خود را در بازی پیاده کردهاند و شاهد هیچ ایفای نقش ضعیف و حتی معمولی در بازی نیستیم.
در بخش موسیقی همانطور که میدانید در نسخه چهارم دیگر Greg Edmonson کار ساخت و تنظیم موسیقیها را پس از سالها افتخارآفرینی در این فرنچایز، بر عهده نداشته است و Composer جدیدی برای این عنوان استفاده شده است که Henry Jackman نام دارد و سابقه ساخت موسیقی در فیلمهایی مثل X-men 1st Class را بر عهده داشته است. به شخصه باید بگویم که اصلا دلیل این تصمیم ناتیداگ را نفهمیدم و برایم قابل توجیه نیست که شخصی مانند Greg Edmonson که برخی از برتربن موسیقیهایی که در تاریخ بازیهای رایانهای شنیدهایم برای ما به ارمغان آورده است را کنار بگذارد.
نقات قوت
- – روایت بینقص داستان
- – شخصیتپردازی و دیالوگهای ماندگار
- – گیمپلی متنوع، جذاب و بیآلایش
- – گرافیک، فیزیک و انیمیشنهای خیرهکننده
نقاط ضعف
- بخش مخفی کاری و شوتینگ مشکل دار
ویدیو هایی از بازی Uncharted 4
بررسی زومجی : بررسی بازی Uncharted 4: A Thief’s End
بررسی دیجیتالو : بررسی بازی Uncharted 4: A Thief’s End؛ پایانی باشکوه
دسته بندی ها بازی ویدیویی